پرهامپرهام، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

❤وبلاگ محمد پرهام عزیز ما❤

بای بای

الان دیگه معنی بای بای رو کاملا میدونی و بدون اینکه بگیم بای بای کن وقتی خداحافظ را می شنوی با دست کوچولوت شروع به بای بای می کنی. بعضی وقتا هم وقتی کسی از کنارت میره شروع به بای بای می کنی! قربون این شیرین کاریات بریم ما............. پی نوشت: البته از ده ماهگیت می تونستی بای بای کنی. ...
30 مرداد 1392

اولین ایستادن مستقل

روز جمعه 25 مرداد 1392 مهمون مادرجونینا بودیم. حدود ساعت 5/3 بعد از ظهر از من چسبیدی و ایستادی. بعدم دستاتو ول کردی و چند ثانیه بدون تکیه گاه وایستادی. وای که چقدر ذوق کردیم. منتظر دیدن قدم برداشتنای قشنگت هستیم. ...
26 مرداد 1392

دندونی...

جمعه 11 مرداد افطار منزل مادرجونینا بودیم. پدر جون برامون آلبالو خریده بود تا با کمک مادرجون مربا درست کنیم. بدیهیه که به لطف آقا پرهام دیگه نمیشه فعلا تو خونمون دست تنها از این کارا کنیم! خلاصه به بازی و برنامه ای بود مربا رو درست کردیم. مادر جون زحمت کشیده بود برای آقا پرهام دندونی درست کرده بود:   تزئینات هم با امکانات موجود انجام دادیم چون ماه رمضونه . هوا هم خیلی خیلی گرم! هدایایی هم که گرفتی: یه دست لباس سبز خوش رنگ از طرف پدر جون: یه کلاه کپ از طرف مادر جون: یه جفت جوراب عروسکی از طرف عمه زینب: دست همگی درد نکنه. در ضمن عمه زینب زحمت پخش کردن دندونی ها رو کشید.     ...
12 مرداد 1392